جلسه نوزدهم
جلسه 19
12 . 8 . 1403
فهرست مطالب
دسته اول: روایات نهی مطلق از تکلّم 2
دسته دوم: روایات مدح مطلق تکلم 2
دسته سوم: روایات نهی ناظر به خصوصیات تکلم 3
نکته دوم: نهی از مراء منحصر در جهات اخلاقی نیست 6
نکته سوم: اشکال به علامه مجلسی در تساوی مراء و جدال 6
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
در روایات مرتبط با مناظره و جدال، چند دسته روایت داریم که باید از هم تفکیک شود:
دسته اول: روایات نهی مطلق از تکلّم
با مضامین مختلفی همچون کلام، مجادله و جدل، مخاصمه و مشارّة و معاداة ، مراء و مماراة آمده است.
معمولا محدثان و متکلمان در مقابل این واژگان به تفاوتشان توجه نکرده اند. این که همگی را در یک باب بیاوریم و سپس بین روایات جمع عرفی کنیم، تمام نیست. ابتدا باید دلالت سنجی کرد که به خصوص در معارف، مخاطب و شرایط زمان و مکان مهم است. نوع جمع عرفی که در استنباطهای فقه احکام می شود، در حوزه فقه معارف مقبول نیست. کما اینکه در فقه احکام هم این جمع ها را قبول نداریم. فهم روایات اهل بیت ابتدا باید بر اساس بافت و زمینه روایت باشد، و بعد نوبت به جمع می رسد. چه بسا بعد از دلالت شناسی دقیق روایات، اساسا تعارض مرتفع شود. مانحن فیه هم از همین قبیل است و بزرگانی همچون کلینی و مجلسی در جهاتی از این روایات این توجه را داشته اند. این بحث یک نمونه از مباحث اجتهادی است که اگر به درستی ابعاد روایات بررسی شود، به راحتی می توان حکم را استنباط نمود و اختلافات را حل کرد.
دسته دوم: روایات مدح مطلق تکلم
البته انصاف آنست که روایات مطلق مادحه از روایات ذامّه و ناهیه بسیار کمتر است. به عنوان نمونه:
در معانی الاخبار صدوق آمده است: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: مَنْ أَعَانَنَا بِلِسَانِهِ عَلَى عَدُوِّنَا أَنْطَقَهُ اللَّهُ بِحُجَّتِهِ يَوْمَ مَوْقِفِهِ بَيْنَ يَدَيْهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
صاحب احتجاج روایت دیگری به صورت مرسله نقل می کنند: (در جایی باید مفصل از کتاب احتجاج سخن بگوییم. هدف ایشان از نگاشتن این کتاب اثبات مشروعیت احتجاج است. در مقدمه می گویند: به دلیل روشن بودن روایات سند نمی اورم):
وَ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ الْمُجَادِلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً.
لسان سبعین نبیا ممکن است به معنای زبانهای مختلف و کثیره باشد، یعنی انبیاء به زبان های گوناگون مجادله می کنند.
(در کمال الدین دقیقا همین روایت آمده ولی به جای نحن ، «لعن» آمده است. که معارض این روایت خواهد بود)
در تفسیر امام حسن عسکری آمده است (صاحب احتجاج می گویند به این کتاب سند معتبر دارم. ولی در مجموع نسبت این کتاب به امام علیه السلام قطعی نیست. ولی در این کتاب، روایات خوبی آمده است و به بعضی از مفاد این کتاب می توان استناد کرد اگر کسی کتاب را بپذیرد. ولی به عنوان شاهدمی توان به این کتاب استشهاد کرد):
قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع [عُلَمَاءُ] شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ، يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا، وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ.
أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ[1]أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ، لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا، وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِم
نظیر این عبارت در تفسیر امام حسن عسکری فراوان است. مرحوم صاحب احتجاج هم این ها را موید احتجاج ذکر کرده اند.
(روایات مرابطه زیاد است. مرابطه انواع مختلفی دارد و لزوما به مجادله نیست، بلکه ممکن است به صرف بیان حق باشد، ولی این روایت ناظر به مجادله و دفاع در مقابل دشمنان است. این روایت نص در مجادله است. هرچند روایات مطلق مرابطه بسیار زیاد است. البته انصاف آنست که صدر این روایت نص در مجادله نیست، اینکه کسی در مرز بایستد و از شیعیان شبهات را دفع کند، ملازمه ای با مجادله ندارد. بلکه از ذیلش این ظهور را تقویت کردیم. روایات کلی دفاع از دین، قطعا بیش از اینهاست. بحث ما در دفاع از دین نیست. بلکه احتجاج به معنی مجادله محل سخن است. رفت و برگشت و گفتوگو و بحث در موضوعات دینی محل بحث است.)
سایر روایات
در این بخش حدود 5 مضمون وجود دارد که اگر از هم تفکیک شوند، بسیاری از تعارضات ظاهری بر طرف می شوند:
دسته سوم: روایات نهی ناظر به خصوصیات تکلم
این روایات می گویند گفت وگو در حوزه دین اگر با شیوه خاصی باشد، ممنوع است. چند کلید واژه مهم در این روایات آمده است: مراء، خصومت، معاداة، مشارّة (شرّ پراکنی) و ملاحاة (گل آویز شدن و یقه گیری کردن) (مشاجره اینجا نیامده)
دقت بسیار مهم مرحوم کلینی آنست که این روایات را به کتاب ایمان و کفر برده اند. قبلش حسد است و بعدش غضب. عنوان باب: باب المراء و الخصومة ومعاداة الرجال
ذیل این باب روایات مشتمل بر کلام و تکلم و مجادله و جدل و محاجه را نیاورده اند. بلکه روایات ناظر به شیوه گفتوگو را اینجا می آورند.
گفتیم که مراء نوعی گفتوگو است که از مریه می اید. کسی سخنی می گوید و دیگری اشکال می کند. شک پراکنی می کند. دو نفر نسبت به سخن یکدیگر تردید افکنی و شک پراکنی می کنند. غرض اصلی انست که هر کسی دیگری را شکست دهد بواسطه ایجاد تردید و شک.
خصومت به معنای مخالفت کردن است. دو نفر با هم گفتوگو می کنند بنایشان بر مخالفت است.
معاداة دعوا کردن است. با زبان گفتوگو دشمنی کردن است.
در این روایات، شیوهای مراء و مخاصمه و معاداة در باب گفتوگو باطل وممنوع است.
نمونه:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِيَّاكُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ يَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ.
اولا در این روایت مراء غیر از خصومت است و هردو ذکر شده اند. ثانیاً ذیل روایت مؤید تقریبی است که بالا گفتیم. (مراء موجب مرض قلب است و اخوان شیعه خصوصیتی ندارد. کما اینکه در روایات دیگر این مضمون به صورت مطلق آمده است. در این روایت به خصوص اخوان آمده، ولی موضوعیت ندارد)
وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص ثَلَاثٌ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِنَّ دَخَلَ الْجَنَّةَ مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ وَ خَشِيَ اللَّهَ فِي الْمَغِيبِ وَ الْمَحْضَرِ وَ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً.
ترک المراء و ان کان محقاً در روایات متعدد آمده است. از این إن وصلیه می فهمیم که مراء ناظر به محتوا نیست، بلکه ناظر به شیوه گفتوگو است.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُمَارِيَنَّ حَلِيماً وَ لَا سَفِيهاً فَإِنَّ الْحَلِيمَ يَقْلِيكَ[1]وَ السَّفِيهَ يُؤْذِيكَ.
با هیچ کس مراء نکن. اگر با حلیم مراء کنی تو را دور می کند و به تو بی اعتنائی می کند و فاصله می گیرد. و سفیه هم تو را اذیت می کند.
سایر عناوین هم در روایات امده است.
جمع بندی این بخش آنست که این روایات اطلاق دارند و این شیوه ها مطلقاً ممنوع اند. ولی مرحوم مجلسی در کتاب العلم همه این روایات را با روایات مجادله و مناظره یکجا آورده اند:
وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ وَ أَبِي أُمَامَةَ وَ وَاثِلَةَ وَ أَنَسٍ قَالُوا خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْماً وَ نَحْنُ نَتَمَارَى فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّينِ فَغَضِبَ غَضَباً شَدِيداً لَمْ يَغْضَبْ مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِهَذَا ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُمَارِي ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَ الْمُمَارِيَ قَدْ تَمَّتْ خَسَارَتُهُ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُمَارِيَ لَا أَشْفَعُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَأَنَا زَعِيمٌ بِثَلَاثَةِ أَبْيَاتٍ فِي الْجَنَّةِ فِي رِيَاضِهَا[1]وَ أَوْسَطِهَا وَ أَعْلَاهَا لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ هُوَ صَادِقٌ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِي عَنْهُ رَبِّي بَعْدَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ الْمِرَاءُ.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا يُخَاصِمُ إِلَّا شَاكٌّ فِي دِينِهِ أَوْ مَنْ لَا وَرَعَ لَهُ.
به نظر ما این روایات مطلق است. ولی برخی از روایات ممکن است استنثائی در باب مراء باشد (در جدال قطعا تصنیف به احسن و غیر احسن شده است ولی در مراء چطور؟) لکن روایتی دال بر مراء احسن نداریم عند التأمل. واژه مخاصمه در جای دیگری هم به کار رفته ولی مخاصمه در سیاق این روایات قطعا مذموم است.
نکته اول: استثنا از مراء
ممکن است کسی آیه اصحاب کهف: لا تمار فیهم إلا مراءاً ظاهراً را استثناء از نهی مراء بداند. که اگر موضوع پیچیده و مخفی نباشد، مراء در آن اشکال ندارد
فیه: اولاً اینجا مراء لغوی مراد است. یعنی شک و تردید نکن. ثانیاً موضوع این جا روشن است. تعداد اصحاب کهف و ... قرآن می فرماید چیزی که به آن علم ندارید بحث نکنید. به ذهن می رسد مراء در ایه به معنای مراء در روایات نیست. الا مراءاً ظاهراً یا استنثاء منقطع است یا مراء لغوی است یعنی به معنای گفتوگو است نه گفتوگویی که توام با رفت و برگشت است و موجب مرض قلب است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ يَقُولُ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَى فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْمَوْتَى قَالَ كُلُّ غَنِيٍّ مُتْرَفٍ.
تقول و یقول: این بگو مگو در روایات نهی شده است ولو اینکه شخص محق باشد. مراء غیر از مجادله و محاجة است. موضوع مراء رفت و برگشت و مناقشه کردن متوالی و متمادی است که مذموم است. حتی اگر محتوایش حق باشد. موضوع مراء اشکال به یکدیگر است نه رسیدن به حق.
برخی از روایات دیگر هم ممکن است کسی به عنوان استثناء مراء تلقی کند:
روایت 11 بحار:
قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِكَمَالِ دِينِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ وَ قِلَّةُ مِرَائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلُقِهِ.
ممکن است کسی بگوید قلت مراء اینجا به معنای آنست که کمی مراء اشکال ندارد. زیادش اشکال دارد.
فیه: ویژگی های مومن عادی همین است که مرائش کم باشد. ولی دال بر حسن آن نیست. بلکه همین مقدار هم اشکال دارد ولی مقدار کمش در خیلی ها هست.
إن قلت: وقتی می گوید کمال دین مسلم، قلت مراء است، یعنی مراء قلیل اشکالی ندارد. و الا اگر مثل کذب بود، قلت کذب که کمال دین مسلم نیست
قلت: اولاً کمال دین مسلم است نه معصوم، ثانیاً اصل مراء معلوم نیست حرام باشد، بلکه به اعتبار آثارش این روایات آمده است. لذا قیاس آن با کذب مع الفارق است. ثالثاً در مقابل این همه روایت با آن دلالت که می گوید و ان کان محقاً و با هیچ کس مراء نکن و ... این روایات توان تقیید روایات مطلق را ندارد.
هیچ یک از روایاتی که ظهور بدوی در استثناء نهی از مراء دارد، تمام نیست و مراء در هر حوزه ای با هر کسی به هر مقداری درست نیست . لمّ و تعلیلش در روایات آمده و تعلیل آبی از تقیید است.
نکته دوم: نهی از مراء منحصر در جهات اخلاقی نیست
نکته دوم درباره این روایات: مرحوم کلینی با دقت این باب را از کتاب العلم و کتاب التوحید و الحجة نیاوردند، بلکه آن را بحثی اخلاقی دانسته اند و نظر به آثار اخلاقی این عناوین دارند. مرحوم کلینی معتقدند که این عناوین اثر سوء دارد. لذا بعد از باب غضب و قبل از حسد آورده اند. به دلیل آثار سوء مراء و مخاصمه، آن را از ویژگی های اهل ایمان نمی دانند و از ویژگی های اهل کفر می دانند.
لذا این روایات را ناظر به شکل گفتوگو می دانند نه محتوای گفتوگو.
ولی این که جهت سلب این روایات را منحصر در اثر اخلاقی کنیم، صحیح نیست. مرحوم کلینی فقط اثر اخلاقی را دیده اند وگفته اند مراء بد است چون ممرض قلب است، ولی ما می گوییم مراء بد است چون خودش بد است. هرچند تعلیل اخلاقی هم داشته باشد. مراء و مخاصمه در حوزه دین صحیح نیست. و شاید اینکه مرحوم مجلسی این روایات را کنار باب احتجاج و مجادله قرار داده اند، سرّش همین باشد. بنابر نظر کلینی این روایات ناظر به کلام و تکلم و مجادله نیست، بلکه رفتاری غیر اخلاقی است که موجب آثار سوء می شود. ولی اشکالش آنست که این روایات اعم است و می تواند ذیل باب مجادله و احتجاج باشد و مقید آن باشد. مجادله اگر در شکل مراء باشد، صحیح نیست.
نکته سوم: اشکال به علامه مجلسی در تساوی مراء و جدال
ایشان ذیل روایت اورع الناس من ترک المراء و ان کان محقاً می فرمایند:
بيان المراء الجدال و يظهر من الأخبار أن المذموم منه هو ما كان الغرض فيه الغلبة و إظهار الكمال و الفخر أو التعصب و ترويج الباطل و أما ما كان لإظهار الحق و رفع الباطل و دفع الشبه عن الدين و إرشاد المضلين فهو من أعظم أركان الدين لكن التميز بينهما في غاية الصعوبة و الإشكال و كثيرا ما يشتبه أحدهما بالآخر في بادي النظر و للنفس فيه تسويلات خفية لا يمكن التخلص منها إلا بفضله تعالى.
اول مراء را به معنی جدل می گیرند، بعد چون جدل دو قسم دارد، ویژگی جدال غیر احسن را برای مراء منهی عنه در روایت می آورند. و بطلان مراء را در جنبه نیت آن می برند.
ولی خواهیم گفت که در باب جدال غیر احسن تنها یکی از آفاتش از جنبه نیت است.
پس دو اشکال به مرحوم مجلسی داریم: اولا مراء به معنی جدال نیست. یکی از اقسام جدال آن هم به لحاظ شکلی، مراء است. ثانیاً جهت قبح جدال را منحصر در نیت می دانند حال آنکه وجهه اصلی مراء و مخاصمه که مرتبط با شکل بحث و گفتگو است در کلام ایشان وجود ندارد. نه اینجا گفته اند، نه در ذیل همین روایات در مرآت نگفته اند.
حاصل کلام: این دسته از روایات (مراء و مخاصمه) مطلقاً منهی است زیرا ناظر به شیوه گفتوگو است نه نیت و موضوع بحث و مخاطب و محتوا و ... .
بدون نظر