رفتن به محتوای اصلی

جلسه هفتم

جلسه 7 درس خارج کلام استاد سبحانی

16 . 7 . 1403

فهرست مطالب

بررسی دیدگاه مرحوم صفار درباره کلام 1

توجه به روش آیت الله بروجردی در فهم احادیث 2

مقایسه دیدگاه کلینی و صدوق درباره کلام 2

بررسی دیدگاه شیخ مفید پیرامون کلام 2

بررسی دیدگاه سیدبن طاووس نسبت به کلام 4

بررسی دیدگاه علامه مجلسی درباره کلام 5

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.

بررسی دیدگاه مرحوم صفار درباره کلام

قبل از بررسی کلمات شیخ مفید، جلسه گذشته دوستان تذکری دادند که باید بیان شود. اشاره کردند که مرحوم صفار در کتاب بصائر روایت یهلک اصحاب الکلام و ینجو المسلّمین را آورده اند.

بله درست است، ایشان در جزء عاشر باب 20 «التسلیم لآل محمد ص فیما جاء عندهم» در این باب 32 روایت نقل کرده اند که همگی دال بر وجوب تسلیم نسبت به فرمایشات اهل بیت است. تنها دو روایتش ناظر به کلام است و هرچند طریقشان کاملا مختلف است، ولی مضمونشان واحد است.

روایت دوم: یهلک أصحاب الکلام و ینجو المسلمون ... یقولون هذا ینقاد و هذا لا ینقاد أما والله لو علموا کیف الخلق ما اختلف اثنان

علت هلاک متکلمان آنست که می گویند سازگار است و سازگار نیست.

درباره ذیل معانی مختلفی بیان شده است و با آن کاری نداریم. بلکه با صدر روایت کار داریم. برداشت مرحوم صفار از اصحاب کلام، مقابل اهل تسلیم است و مفهوم جدیدی را بدست می دهد که با برداشت مرحوم کلینی و صدوق متفاوت است. اشکال متکلمان انست که اهل تسلیم در مقابل قول ائمه علیهم السلام نیستند. چون و چرا کردن مشکل دارد نه اینکه جدال و تفکر مشکل داشته باشد.

همچنین چند روایت دیگر نقل می کنند به این مضمون که زراره و حمران و ... خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند و گفتند بین اصحاب ما کسی به نام کلیب بن معاویه (أسدی) است (که ظاهرا بین اصحاب ائمه معروف بوده است) إن عندنا رجلاً یسمی کلیباً و لا یخرج ... إلا قال أنا أسلّم فسمیناه کلیب یسلم (تسلیم)

حضرت ترحم می کنند و می فرمایند او از مسلمون است و مصداق مخبتین است.

نقل این روایات نشان می دهد که برداشت مرحوم صفار از کلام و متکلمین کسانی است که اهل تسلیم نیستند.

جالب اینکه در مختصر بصائر (بین علماء اختلاف است. بصائر برای سعد بن عبدالله بوده است. اینکه این مختصر بصائر از کجا آمده محل سخن است. برخی گفته اند مختصر بصائر سعد بن عبدالله است که او کتاب بصائر صفار را خلاصه کرده و حسن بن سلیمان از ان انتخاب کرده. برخی گفته اند مختصر بصائر صفار است و مستقیم از ان خلاصه کرده. هردو خطاست. این کتاب چند مشکل دارد که یکی از مشکلات اصلی اش اینست که بخش هایی از کتاب مختصر بصائر عیناً مانند بصائر صفار است حتی در ترتیب روایت و اسناد . مثلا در همین باب تسلیم که 32 روایت است، در مختصر بصائر نزدیک 40 روایت آمده، ولی مقدار مشترک، محتوائاً و سنداً یکسان است. این موجب سوال است. از روی هم نوشته اند؟ هم سعد بن عبدالله هم صفار در یک طبقه هستند. مشایخ مشترک هم دارند. چطور عنوان باب و ترتیب روایت و مشایخ غالباً یکی است. این از مشکلاتی است که هنوز هم برای ما حل نشده است. سائر مشکلات این کتاب قابل حل است. امکان رو نویسی هم دشوار است. ) هم عیناً همین ترتیب آمده، در بابی به عنوان تسلیم و این دو روایت هم آمده است و فهم سعدبن عبدالله اشعری هم از اصحاب کلام در مقابل اهل تسلیم است.

البته باید درباره معنای تسلیم مفصل سخن گفت که فعلا مجالش نیست. ولی یک نگاه در باب کلام و متکلمین کسانی است که مقابل اهل تسلیم است. این برداشت کاملا مخالف برداشت صدوق است و با برداشت کلینی هم زاویه هایی دارد.

توجه به روش آیت الله بروجردی در فهم احادیث

تذکر: ما روش سید بروجردی را قبول داریم. نمی توان متن حدیث را بدون توجه به شرائط زمان و بدون توجه به فهم اصحاب استنباط کرد. لذا از فهم اصحاب از محتوای روایات بحث می کنیم. نه اینکه بخواهیم بحث تاریخی داشته باشیم. و الا اگر به استنباط اصحاب توجه نکنیم، فهم اصحاب از روایات بر ما تحمیل می شود. فهم روایات از دریچه کتب مرحوم صدوق با فهم روایات از دریچه کافی متفاوت است. باید نسبت به این فهم ها خودآگاه شد تا بتوان مستقلاً از روایات استنباط کرد.

مقایسه دیدگاه کلینی و صدوق درباره کلام

 اشاره کردیم که مرحوم کلینی روایات را به دو بخش تقسیم کردند: محتوا و روش

در محتوا گفتند نهی از تفکر و تکلم، مخصوص به ذات الله سبحانه است. و مشکل در اصل تفکر نیست بلکه در متعلق تفکر است که درباب خدا نباید تکلم کرد.

به لحاظ روشی هم گفتند اگر شرائط خاص را داشته باشد، مقبول است، و الا کلام غیر محسن است. و متکلم یا محسن است یا غیر محسن.

همچنین مرحوم صدوق فرمودند: اساسا این روایات ناظر به جدل است، چیزی که تقریبا در ظاهر فرمایشات کلینی دیده نمی شود که بحث مرتبط با جدل و مواجهه مومن با دیگری باشد. ولی صدوق می فرماید: جدل منهی عنه است حتی در جایی که نهی از تکلم در قضا و قدر شده است. یا نهی از تکلم در ذات الهی هم از جهت جدل منهی عنه است.

 بررسی دیدگاه شیخ مفید پیرامون کلام

اما شیخ مفید (که تصحیح الاعتقاد را به ایشان نسبت می دهند و ما مفصلا بحث کردیم و اثبات کردیم که این کتاب برای ایشان است. ان قلت: نجاشی در فهرستش تمام اثار شیخ مفید استادش را احصاء کرده، ولی این کتاب را نیاورده است. پس این کتاب برای شیخ مفید نیست. قلت: این کتاب مستقلی نبوده بلکه تعالیق شیخ مفید بر کتاب شیخ صدوق است که بعدا مستقل شده. حدود 5 قرینه داخل متن این کتاب هست که قطع به انتساب می دهد. مثل اینکه در این متن می گوید در کتب دیگرم این ها را گفته ام. همچنین مضامینش در کتب دیگر مفید هست. سبک و سیاق نگارش هم با سبک شیخ مفید سازگار است.)

در کتاب تصحیح الاعتقاد هردو مورد را تعلیقه می زنند.

مرحوم صدوق می فرمایند: کلام در قدر منهی عنه است. شیخ مفید دو احتمال در این نهی می دهند: نهی مطلق که قطعا مراد نیست. یا نهی از افراد خاص است . یعنی کسانی که ضعیفند و اگر وارد این بحث شوند دچار انحراف می شوند. و یا نهی به مسئله قضا وقدر متعلق است، از جهت تفصیل علل امور و اشیاء. اهل بیت مردم را نهی کردند از بحث در باب قدر یعنی اینکه در باب علل تفصیلی اشیاء سوال کنند. یا اشیاء تکوینی یا تشریعی. چرا خدا این حیوان را خلق کرده؟ تفصیل را نمی دانیم و مداخله در قدر خداست و نباید مداخله کرد.به صورت کلی به عقل و شرع م یداینم که خلقت از روی حکمت بوده ولی تفاصیل اشیاء تکوینی را نمی توان علت یابی کرد. همچنین در علل احکام نمی توان تفصیلا سوال کرد. چرا خداوند صوم را یک ماه واجب کرده؟ نمی دانیم و نمی توانیم مداخله کنیم.

لذا مرحوم مفید مطلق بحث از قدر را منهی عنه نمی دانند.

همچنین مرحوم صدوق در باب التناهی عن الجدل و المراء في الله و في دینه (کلام را اختصاص به جدال و مراء می دهند و موضوعش را توسعه به تمام دین می دهند) مرحوم مفید اینجا به تفصیل نقد می کنند: اگر جدل باطل مقصود است که ما هم قبول داریم. پس نباید مطلقا تناهی از جدل را اورد. اگر جدل حق هم داخل مقصود است، که مخالف آیات و روایات است. قرآن دعوت به جدال احسن یم کند و جدال انبیاء الهی و پیامبر اکرم را نقل می کند. اصحاب ائمه جدل می کنند و تشویق می شوند. خود اهل بیت جدل می کنند. اینجا مرحوم مفید استثناء صدوق را هم نادیده می گیرند. (یکی از مشکلات تصحیح الاعتقاد همین تندی است که گاهی بی انصافی شده است.)

جالب اینکه ایشان در این مقام به کافی ارجاع می دهند و تعبیر بلندی در باب کافی دارند و می گویند: و هو من أجلّ کتب الشیعة و أکثرها فائدة . سپس روایت یونس بن یعقوب را نقل می کنند که امام صادق علیه السلام بین جدل صحیح و باطل فرق می گذارند. سپس یم گویند در کتاب هایم .... روایات را به تضافر نقل کرده ام که اگر کسی ملاحظه کند، یقین پیدا می کند که جدل صحیح از نگاه اهل بیت نه تنها منهی عنه نیست بلکه مرغب فیه است.

 

اما نکته ای در کلام مرحوم مفید در استنباط از روایات مهم است، می فرمایند: صدوق بین نظر و مناظره تفکیک نکرده اند. مناظره ممدوح و مذموم دارد. اما بحث اهل بیت منحصر در مناظره نیست، بلکه در باب نظر هم فرموده اند. گاهی نهی از مناظره للتقیه و غیر ذلک صحیح است ولی نهی از نظر صحیح نیست. مناظره مقابل سکوت است یعنی بحث نکنند. ولی نظر مقابل تقلید است یعنی اگر نظر ممنوع باشد، تقلید جایز خواهد بود. سپس فصلی را در ابطال تقلید از دیدگاه آیات و روایات و عقل منعقد می کنند.

 

پس نکته ای جدید که به ظاهر در عبارات مرحوم کلینی و صدوق نیست. شیخ مفید نظر را مقابل مناظره گذاشته اند. و کلام بخشی اش مناظره است و بخشی اش نظر. اگر نهی از کلام مطلق باشد، مستلزم جواز تقلید در اصول دین خواهد بود و هو باطل.

در نهایت جمع بندی می کنند: أن النظر هو الحق مطلقاً و المناظرة بالحق.

نظر مطلقا جایز است و مناظره هم اگر بالحق باشد، جایز است.

(دیگران هم کلماتی دارند، ولی صاحبان رأی تازه را می گوییم)

بررسی دیدگاه سیدبن طاووس نسبت به کلام

مرحوم سید بن طاووس که از خط محدثان است، کتاب کشف المحجة دارند، که وصیت فرزندان پسر است. (کتاب البهجة لثمرة المهجة را برای دختران خودشان نوشتند) ایشان وصیت نامه اعتقادی می نویسند و انصافا کتابی خواندنی است. کتاب بالینی است. اولاً یک دوره اعتقادات با حس و حال و مسلک خودشان است. اطلاعات کتاب شناختی و تاریخی ای دارد که جای دیگر نیست. مثلا داستان خودش در ورود به دیپلماسی با مغول را نقل می کند. کشکول مهمی است ولی اهم مطالب کتاب یک دوره اعتقادات روی مسلک خودشان است.

شاهد بحث ما موضع ایشان درباره روایات کلام و فهم ایشان از این روایات است. این بحث را سید از فصل 15 شروع می کنند و خلاصه بحثشان اینست: چیزی که به عنوان کلام است (چندجا می گویند کلام معتزلی و تابعین معتزلی (متکلمان بغدادی مثل شیخ مفید و سید مرتضی) ) دو اشکال اصلی دارد: 1- راه را دور می کند. خداوند متعال برای رسیدن به معرفة الله تا معاد راه هایی را در عقل و قلب ما قرار داده که نیاز به تجشم و اصطلاح سازی نیستیم. بشر بدون توجه به اصطلاحات و مفاهیم می تواند حقائق را درک کند. کار این کلام که جدیداً ساخته شده، به جای اینکه راه مستقیم ساده رسیدن به حقائق را در ما تقویت کند، الفاظ و قواعدی را درست می کند مثل جوهر و عرض و جسم و حرکت و ... با اصطلاحات ذهنی می خواهد محتوا را برساند. البته ایشان یم گویند هم خودم کلام خواندم و هم نهی نمی کنم که غور در این بحث ها حرام باشد. بلکه می گویم راه را دور می کند. 2- مشکل بزرگتر اینست که سالک طریق کلام در لغزش گاه هایی می افتد (الطرق البعیدة و المسالک الخطیرة ... التي لا یؤمن معها) که مسیر شک و تردید است. از روز اول فهم فطری عقلی را می گیرد. انسان براحتی از طریق آثار به خداوند پی می برد، ولی کلام یم گوید باید برهان حدوث را بفهمی. فرد عادت می کند که از حدوث پی به وجود صانع ببرد. حال آیا احتمال نمی دهد که برهان حدوث مشکل داشته باشد و اعاده نظر کند.

از دیدگاه سید دو اشکال در کلام نظری وجود دارد: 1- راه را دور می کند 2- راهی است که شک و تردید دارد و منجر به گمراهی می شود.

سپس می گویند: به کلی کلام اشکال ندارد، بلکه در دو مورد می توان از دانش کلام استفاده کرد: 1- کسی که از روی اخلاص و شناخت می خواهد با اهل ضلال برخورد کند و راهی برای حل آن نیست جز دانش کلام. 2- فرض کنیم کسی بگوید برداشت ساده فطری عقلی را ندارم، برای او از مباحث کلامی استفاده می کنیم. اگر کسی علی الفرض شرایطی داشت که راه رسیدن به خدا و اسماء و صفات و افعال الهی منحصر در کلام بود، تا جایی مجاز است که این مباحث فرد را با خدا آشنا کند.

در محل خود گفتیم که یکی از الگوها و پارادایم های کلامی پارادایم تربیتی است.

سه الگوی کلامی داریم: 1- تعلیمی 2- تفسیری: شیخ مفید و سید مرتضی. تا در مبانی و 3- تربیتی: شاخصش سید بن طاووس و به تبع شهید ثانی است. صوت حتما

نکته جالب سید اینست که می گویند حتی در گروه دوم که راه های ساده فطری را از دست داده اند، تا جایی مباحث کلامی مجاز است که اینها را به اصل وجود خدا برساند. نه اینکه تا اخر خط از این روش استفاده کنند. اینکه برخی گفته اند خط سید بن طاووس عرفانی است به معنای عرفان شیعی اهل بیتی درست است. می گویند کسی که به خدا رسید، باید از خدا بخواهد تا به او معرفت دهد. در مواجهه با شبهه روزه بگیرید و ریاضت بکشید تا خدا معرفت دهد.

 

سپس سه روایت در باب کلام نقل می کنند که دو تا یا یکی را نداشتیم.

روایت مومن طاق: عبد الله بن سنان خدمت امام صادق علیه السلام رسید و مومن طاق دم در بود و حضرت اجازه ورود نمی داد. عبدالله گفت مومن طاق همانیست که اینگونه است که در مقابل ادیان ایستاده. حضرت اجازه ندادند. زیرا یک بچه هم او را شکست می دهد: اگر یک بچه از او بپرسد، تو مناظره می کنی ایا به اجازه امام است یا بدون آن، اگر بگوید اجازه دارم دروغ است و اگر نداشته باشد شکست است.

 

سید از این همه روایات سه روایت نقل می کنند (که مجلسی هم در بحار اورده اند) برداشتشان انیست: 1- کلام راه دور است. 2- کلام راه پر پیچ و خم و لغزش گاه است.

ایشان اصلا بحث جدل مطرح نمی کنند. همچنین تا حدودی با برداشت مرحوم کلینی هم زاویه دارد. اشکال کلام کاری به خصومت و جدال ندارد. بلکه روش و منهج (محجة) رسیدن به حقیقت راه متکلمان نیست. راه غلط است.

 بررسی دیدگاه علامه مجلسی درباره کلام

مرحوم مجلسی هم از کسانی است که وارد این بحث شده اند:

  1. مرآة العقول در ذیل باب کافی (نهی از تکلم در باب خداوند) بیانی نسبت به محتوای کلام دارند و بیانی نسبت به روش کلامی دارند.

نسبت به تعبیر لا تتکلموا فی الله می گویند: مقصود انست که تفکر در کنه ذات و صفات الهی ممنوع است. مشکل از ناحیه متعلق است و تفکر از این جهت مشکل دارد. احتمالی هم می دهد که ظاهر نیست. کسی بخواهد خداوند را برای غیر اهلش اثابت نماید. سپس این احتمال را رد می کنند.

نسبت به ایاک و الخصومات می گویند: مقصود از خصومات مجادلات کلامیه و مناظرات تعصبیه است.که به قصد غلبه و فخر فروشی ممنوع است.

پس روایات کتاب کافی از دیدگاه مرحوم مجلسی دو مضمون دارد: محتوایی که دقیقا همان برداشت کلینی را دارد. و نهی را منحصر در باب ذات و صفات یم داند نه نبوت و امامت و معاد. روشی هم مناظره غیر اخلاقی را ممنوع می دانند.

  1. در بحار باب بندی مرحوم مجلسی جدید است. در کتاب العلم باب ما جاء في تجویز المجادلة و المخاصمة في الدین. درست نقطه مقابل مرحوم صدوق عنوان می زنند. صدوق نهی از جدال در دین گفتند ایشان می گویند تجویز مجادله هرچند نهی از مراء هم هست. 61 روایت در این باب می اورند برای اثبات اینکه مجادله و مخاصمه در امر دین مرغوب فیه است. همچنین در کتاب التوحید باب النهی عن التفکر في ذات الله تعالی والخوض في مسائل التوحید و إطلاق القول بأنّه شیء.

 

مرحوم سید نعمت الله در شرح توحید صدوق احتمالات مختلف را جمع کرده از جمله احتمالات مرحوم مجلسی

روایات را ملاحظه کنید. مرحوم مجلسی روایات نهی کلام را در هردو باب اورده اند: برخی را هم در باب تجویز مخاصمه اورده اند و هم در باب نهی از تفکر فی ذات الله. ایشان برخلاف صدوق که یک دست همه روایات را در یک باب اورده اند، با تفکیک روایات در دو باب می گویند این روایات دو جنبه دارد.