رفتن به محتوای اصلی

جلسه هفتم

جلسۀ 7-981

دو‌شنبه - 26/06/1403

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

بحث راجع به روایاتی بود که به آن‌ها استدلال شده بود بر عدم وجوب سلام در آخر نماز.

راجع به موثقۀ زراره عرض کردیم این‌که فرمود الرجل یصلی ثم یجلس فیحدث قبل ان یسلم قد تمت صلاته، عرض کردیم این مربوط به حدث غیر اختیاری است قبل از سلام و این مشکلی ندارد که نماز در آن محکوم به صحت باشد چون اخلال شده به سلام که سنت است و نماز محکوم به صحت می‌‌شود.

شاهدی که خیلی روشن هست بر این‌که این حدث، حدث غیر اختیاری است ذیل همین روایت است که و ان کان مع امام فوجد فی بطنه اذیً فسلم فی نفسه و قام فقد تمت صلاته. می‌‌گوید اگر شخصی ماموم هست، امام طول داد تشهد و سلام را و این ماموم دارد اذیت می‌‌شود، فوجد فی بطنه اذی، ‌خودش زودتر سلام بدهد و برود نمازش صحیح است. اینجا اضطرار نداشت به احداث حدث، می‌‌توانست سلام بدهد برود دنبال کارش ولی در فرض اول مسأله فرض شده فیحدث قبل ان یسلم بی‌اختیار احداث حدث شده قبل از سلام.

اما یک روایت دیگر هست صحیحۀ حلبی: وسائل جلد 6 صفحه 424 او یک مقدار مشکل‌تر است. عن ابی عبدالله علیه السلام اذا التفتَ فی صلاة مکتوبة من غیر فراغ فاعد الصلاة اذا کان الالتفاف فاحشا و ان کنت قد تشهدت فلا تعد، ‌استدبار قبله اگر بکنی، ‌حالا یا بیش از نود درجه منحرف بشوی از قبله اگر بعد از تشهد باشد نمازت را اعاده نکن، اما قبل از آن باشد نماز را اعاده کن، اینجا دیگر نمی‌توانیم بگوییم این استدبار قبله غیر اختیاری بوده، سهوی بوده، از کجا؟ اذا التفت فی صلاة مکتوبة من غیر فراغ. و لذا این صحیحۀ حلبی اولی هست به استدلال بر عدم وجوب سلام از آن موثقۀ زراره.

امام این هم قابل جواب است. مثل مرحوم آقای خوئی که راحت جواب می‌‌دادند می‌‌گفتند و ان کنت قد تشهدت در عرف زمان ائمه السلام علینا و علی عباد الله الصالحین جزء تشهد بوده و فرض می‌‌شود که تشهد همراه با السلام علینا و علی عباد الله الصالحین گفته شده. که شواهدی در کلمات قدما دارد این حرف ولی ما همچون استظهاری نمی‌کنیم. مثلا یکی از شواهدش کلام شیخ طوسی است در مبسوط جلد 1 صفحه 115 راجع به تشهد اول می‌‌گوید پنج واجب دارد تشهد: جلوس، شهادتان، الصلاة علی النبی، ‌الصلاة علی آله، این پنج واجب، و السادس التسلیم، ففی اصحابنا من جعله فرضا و فیهم من جعله نفلا. این تسلیم را که السلام علینا و علی عباد الله الصالحین اینجا مراد است، این را جزء یکی از واجبات تشهد ممکن است بگوییم گرفته.

[سؤال: ... جواب:] در تشهد این را ذکر کرده.

ولی احتمال دارد این تسلیم که واجب ششم قرار داده شده واجب ششمی است که همراه با تشهد آخر نماز است، همان السلام علیکم شاید مراد باشد، مخصوصا که در مفتاح الکرامة گفتند تسلیم در کلمات قدما و در روایات ظهور دارد در همان السلام علیکم و لذا معلوم نیست مراد از آن السلام علینا باشد.

[سؤال: ... جواب:] انصافا از قبل ان یتشهد یا بعد ان یتشهد ما بفهمیم بعد ان یتشهد بما فیه السلام علینا و علی عباد الله الصالحین عرفی نیست در حالی که در خود روایات گفتند اقل التشهد الشهادتان.

جواب دوم این است که ما بگوییم روایاتی که می‌‌گوید تحلیلها التسلیم قطعی الصدور و الجهة است. دیروز شبهه کردیم در قطعی الجهة بودن آن روایات، امروز ممکن است تقویت کنیم بگوییم آن‌ها روایاتی است که در کتب فریقین به پیغمبر نسبت داده شده یا از امیرالمؤمنین برخی نقل کردند، همان مقدار هم مستفیض است و مرحوم آقای بروجردی فرمودن قطعی الصدور می‌‌شود، احتمال تقیه در کلام پیغمبر یا امیرالمؤمنین که نیست راجع به همین تحلیلها التسلیم، پس او می‌‌شود قطعی الصدور، ‌قطعی الجهة هم می‌‌شود، ‌احتمال تقیه در آن نیست، آن کبرایی که ما می‌‌گفتیم خبر ظنی الصدور اگر مخالف باشد با خبر قطعی الصدور و الجهة این خبر می‌‌شود مخالف کتاب و سنت. اتفاقا سنت هم که سنت نبویه است بر اینجا منطبق است چون حدیثی است که فریقین از پیامبر نقل کردند.

بیان سوم و جواب سوم از این صحیحه حلبی این است که بگوییم لا تعد انصراف دارد از کسی که عمدا این کار را بکند. ما در لاتعاد الصلاة این را گفتیم، ‌آقای خوئی هم دارند، ‌بیان به نظر ما تامی هست. در یک سری روایات می‌‌گویند اگر این کار را کردی لاتعد، اگر چهار تا سنگ زدی به جمرۀ اولی بعد رفتنی چهار سنگ زدی به جمرۀ ثانیه بعد چهار تا سنگ زدی به جمرۀ ثالثه در حج، لا تعد، برگرد سه تا سنگ بزن به جمرۀ اولی سه تا سنگ بزن به جمرۀ ثانیه سه تا سنگ بزن به جمرۀ ثالثه، بعضی‌ها گفتند پس ترتیب اگر عمدا هم خراب بشود در آن سه سنگ آخر مشکلی نیست. جواب داده شده که وقتی می‌‌گوید لاتعد ظاهرش این است که این آقا فکر می‌‌کرد دارد وظیفه‌اش را انجام می‌‌دهد حالا فهمیده که مشکلی در کارش بوده و لذا شامل عالم عامد نمی‌شود، لاتعاد الصلاة هم همین است، آنجا هم گفتند لا تعاد الصلاة ظاهرش این است که موقع نماز خواندن فکر می‌‌کرد وظیفه‌اش را دارد انجام می‌‌دهد بعد کشف خلل شده مقتضی برای اعادۀ نماز محقق شده می‌‌گوید پس نمازم را اعاده کنم حالا که مثلا قرائت را سهوا کردم؟ می‌‌گویند لاتعاد الصلاة . اینجا هم تعبیر لاتعد است، پس از عالم عامد منصرف است.

[سؤال: ... جواب:] او هم قدرمتیقنش جاهل و ساهی است، بالاولویة عالم عامد را می‌‌گیرد.

برویم سراغ روایت هفتم و هشتم و نهم، آن‌ها را هم سریع بگوییم بحث را تمام کنیم. روایت هفتم صحیحۀ زراره است در شک بین دو و چهار، دارد بنا بر چهار می‌‌گذارد اگر شک بین دو چهار بعد از اکمال سجدتین باشد، بعد دو رکعت نماز می‌‌خواند و یتشهد و لا شیء علیه، ندارد و یتشهد و یسلم و لا شیء علیه، گفتند این پس معلوم می‌‌شود سلام واجب نیست.

جوابش این است که چندین روایت داریم که می‌‌گوید یسلم و لا شیء علیه. از جمله یک روایتی که در کافی یک صفحه از قبل آن حدودا با همین سند ذکر می‌‌کند. کافی جلد 3 صفحۀ 351 که این روایت را نقل کرده، ‌صفحۀ 350 با همین سند که آقای خوئی می‌‌گوید مظنون این است که یک روایت باشد ولی سند قطعا یکی است، ‌آنجا می‌‌گوید ثم یسلم و لا شیء علیه، و روایات متعدد دیگری است، ‌یسلم و لا شیء علیه، این منشأ می‌‌شود آن یتشهد و لا شیء علیه را عرف بگوید یتشهد یعنی تشهد را می‌‌خواند با ادامۀ آن یعنی راه را نشان داده که تشهد می‌‌خواند یعنی نماز را تمام می‌‌کند، حالا بعد از تشهد سلام هم هست، ‌دیگر آن را نگفته، ‌از یشتهد و لا شیء علیه و لو با ملاحظۀ جمع عرفی با روایات دیگر همین نماز احتیاط عرف می‌‌فهمد که رمز و اشاره بوده یتشهد، یعنی یفرغ من صلاته.

[سؤال: ... جواب:] حالا اگر هم گفتید مطلق است قابل تقیید است، این یسلم تقیید می‌‌زند آن یتشهد را می‌‌شود یتشهد و یسلم.

 روایت هشتم وسائل جلد 13 صفحۀ 423 آورده، صحیحۀ معاویه بن عمار است، در نماز طواف دارد ثم تشهد و احمد الله و اثن علیه و صل علی النبی و اسأله ان یتقبل منک، ندارد ثم تشهد و سلم.

این هم جوابش واضح است، ارکع و اسجد هم ندارد این روایت، دارد فصل الرکعتین عند مقام ابراهیم و اجعله أماما یا و اجعلها إماما که آقای زنجانی می‌‌گویند پشت مقام ابراهیم که نماز طواف را می‌‌خوانی باید یک جوری نماز طواف را بخوانی که هم قبله‌ات کعبه باشد هم مقام ابراهیم یعنی یک جوری بخوانی که یک خط مستقیم از شما برود از شکم مقام ابراهیم دربیاید برود به شکم کعبه و لذا آن‌هایی که می‌‌روند پنج متر ده متر آن طرف‌تر مقام ابراهیم نماز می‌‌خوانند به جوری که فقط رو به کعبه هستند رو به مقام ابراهیم نیستند و لو خلف مقام ابراهیم هستند این کافی نیست، و اجعله أماما یا و اجعلها إماما، مقام ابراهیم را أمام خودت یا إمام خودت قرار بده، و اقرأ فی الاولی منهما سورة التوجید وفی الثانیة ‌قل یا ایها الکافرون، ندارد ثم ارکع و اسجد، آن‌ها را اصلا مطرح نکرده، همه چیز را که مطرح نکرده این روایت و لذا محتمل است قویا ثم تشهد یعنی بعد از نماز طواف شروع کن تعقیبات نماز طواف که می‌‌خوانی شهادتین را بگو، و احمد الله و اثن علیه و صل علی النبی و اسأله ان یتقبل منک و لذا این هم هیچ دلیل بر نفی وجوب سلام نیست.

آخرین روایت، روایت نهم است او هم را بگوییم، صحیحۀ فضلاء است، محمد بن مسلم و زراره و فضیل: اذا فرغ من الشهادتین فقد مضت صلاته، ‌گفتند شهادتین را که گفتی نمازت تمام شده و لو سلام ندهی.

می‌گوییم اگر گفتیم السلام علینا از ملحقات شهادتین است که هیچ، همان‌طور که آقای خوئی گفتند، جواب روشن است، اگر مثل ما گفتید شهادتین که در او نیامده السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، می‌‌گوییم این فقد مضت صلاته یعنی معظم صلاتت تمام شده. دیدید یک کاری آخرش را دارید انجام می‌‌دهید صدای‌تان می‌‌زند حاج خانم می‌‌گویی کارم تمام شد دارم می‌‌آیم، دیگر آن لحظات آخر کارت است، اینجا هم فقد مضت صلاته یعنی نماز تمام شده یعنی عمدۀ نماز تمام شده. چرا؟ به قرینۀ ذیل: فان کان مستعجلا فی امر یخاف ان یفوت فسلم و انصرف اجزأه، پس معلوم می‌‌شود فقد مضت صلاته یعنی نیاز به مستحبات تشهد نیست، اگر عجله دارد سلام بدهد و برود دنبال کارش. پس فقد مضت صلاته یعنی دیگر کشش ندهد السلام علی جبرئیل و میکائیل نمی‌خواهد، ملائکه خسته می‌‌شوند این‌قدر طولش نده!!‌ همان شهادتین را بگو، فان کان مستعجلا فی امر یخاف ان یفوته فسلم و انصرف اجزأه، یعنی سلام باید بدهد تا مجزی باشد، خود این ذیل قرینه بر این است که سلام واجب است و لذا به این روایت باید استدلال بکنیم بر وجوب سلام نه بر عدم وجوب سلام که برخی استدلال کردند.

[سؤال: ... جواب:] راجع به همین شخص می‌‌گوید اذا فرغ من الشهادتین فقد مضت صلاته، فان کان، ‌فای تفریع است، ‌نه فان کان مستعجلا فی امر یخاف ان یفوته لا یجب علیه الشهادتان. ... اشکال ندارد، نماز مجزی است. شبهۀ وجوب نکنید. شبهۀ وجوب داشت، السلام علینا و علی عباد الله الصالحین شبهۀ وجوب داشت، السلام علیک ایها النبی هم بعضی‌ها می‌‌گویند واجب می‌‌دانستند.

ما بالاخره به این نتیجه رسیدیم که دلیل بر وجوب سلام بلکه جزئیت آن تام هست، حالا اگر شیخ مفید مخالف است، شیخ طوسی مخالف است، ‌دیگر نظر صحیح این است که سلام جزء نماز است.

راجع به این‌که آیا شیخ مفید واقعا سلام را واجب نمی‌دانست، ‌شیخ طوسی لازم نمی‌دانست، ‌کلمات مضطرب است، ما هم به نتیجۀ روشنی نرسیدیم. مثلا شیخ مفید که در بحث سلام می‌‌گوید السلام فی الصلاة سنة و لیس بفرض یفسد بترکه الصلاة، ‌در صفحۀ 114 مقنعه آخر نماز می‌‌گوید بگوید السلام علی الائمة الراشدین السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فاذا فعل ذلک فقد فرغ من صلاته و خرج منها بهذا التسلیم. و لذا کسانی مثل مفتاح الکرامة اصرار دارند بگویند مقصود این بزرگان از این‌که سلام واجب نیست یعنی السلام علینا و علی عباد الله الصالحین واجب نیست.

[سؤال: ... جواب:] ظاهرش این است: اذا فعل ذلک فقد فرغ من صلاته، در حالی که آن قول منسوب به شیخ مفید این است که با تشهد نماز تمام می‌‌شود.

و خود شیخ طوسی هم در تهذیب جلد 2 صفحۀ 159 ذیل کلام شیخ مفید که السلام فی الصلاة سنة دو تا روایت مطرح می‌‌کند: یک روایتش همین است که اذا نسی الرجل ان یسلم فاذا ولّی وجهه عن القبلة فقال السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فقد فرغ من صلاته، یعنی مطرح کرده که السلام علینا و علی عباد الله الصالحین اگر بگویی نمازت تمام می‌‌شود، روایت دوم البته این است که اذا نسی ان یسلم خلف الامام اجزأه تسلیم الامام، ‌اگر ماموم یادش رفت سلام بدهد سلام امام مجزی است. این را هم شیخ به آن استدلال کرده.

و جالب این است: باز شیخ طوسی در جلد 2 تهذیب صفحۀ 129 می‌‌گوید عندنا من قال السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فی التشهد فقد انقطعت صلاته، ‌نمازش تمام می‌‌شود، فان قال بعد السلام علیکم و رحمة الله جاز و ان لم یقل جاز ایضا، آیا این را حساب کنیم که ظاهرش این است که السلام علینا مخرج از نماز است، ‌اگر السلام علیکم نمی‌گویی السلام علینا بگو، ‌این را اگر بگوییم همان توجیه مفتاح الکرامة درست درمی‌آید که شیخ طوسی هم نمی‌خواهد بگوید هیچ‌کدام از دو سلام را نگفتی نگو. یک عبارت هم مبسوط دارد مؤید همین برداشت مفتاح الکرامة است، ‌مبسوط جلد 1 صفحه 116 می‌‌گوید و من قال من اصحابنا ان التسلیم سنة یقول اذا قال السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فقد خرج من الصلاة، آنی که می‌‌گوید تسلیم سنت است اگر السلام علینا بگویی مخرج نماز است و لو السلام علیکم نگویی. این هم باز مؤید این است که اختلاف سر این است که آیا السلام علینا مخرج از نماز هست یا حتما باید السلام علیکم بگویی.

و لکن برخی از عبارات ظاهرش این است که نه، اصلا برخی از بزرگان از قدما نظرشان این بود که هیچ‌کدام لازم نیست، نه السلام علینا نه السلام علیکم. یکی علامه در قواعد بود که تصریح می‌‌کرد می‌‌گفت سلام در نماز سنت است، ‌واجب نیست، و کیفیت سلام این است که یا بگویی السلام علینا یا بگویی السلام علیکم، اولش گفت واجب نیست بعد کیفیتش را گفت یا این یا آن، و یجوز الجمع. کلمات مضطرب است و لذا بزرگانی مثل صاحب مفتاح الکرامة، ‌آقای بروجردی در نهایة التقریر جلد 2 صفحۀ 304 اصرار دارند که نزاع سر السلام علیکم بوده که واجب است یا نه، آنی که می‌‌گوید السلام علیکم واجب نیست مثل شیخ طوسی و شیخ مفید نمی‌گوید السلام علینا هم نگو، نه، او می‌‌گوید السلام علینا باید بگویی اگر السلام علیکم نمی‌گویی. حالا کلمات مضطرب است و ما هم خیلی اصرار نداریم که کشف کنیم بالاخره واقع مطلب را چون حتی شیخ طوسی هم برخی از کلماتش ظاهرش این بود که اصلا سلام واجب نیست مطلقا. برخی از عباراتش که الان خواندیم ظاهرش این است که آنی که می‌‌گوید سلام واجب نیست می‌‌خواهد بگوید السلام علیکم واجب نیست و اگر السلام علیکم نگفتی السلام علینا حتما باید بگویی. عبارتی که شیخ طوسی در مبسوط غیر از این عباراتی که خواندیم دارد، ‌صفحۀ 118 می‌‌گوید الحدث الذی یفسد الصلاة هو ما یحصل الی حین الفراغ من کمال التشهد و الصلاة علی النبی فمتی حدث فیما بین ذلک بطلت صلاته هذا علی قول من یقول من اصحابنا ان التسلیم لیس بواجب. اینجا ببینید! برعکس، السلام علینا را اصلا مطرح نمی‌کند، ‌می گوید شهادتین را گفتی اللهم صل علی محمد و آل محمد گفتی، بعد حدث صادر شد، آن‌هایی که از اصحاب می‌‌گویند التسلیم لیس بواجب که خودش هم جزء آن‌ها هست می‌‌گویند نمازت صحیح است، و من قال انه واجب قال تبطل الصلاة ما لم یسلم و الاول اظهر فی الروایات. این عبارت خلاف برداشت مفتاح الکرامة است چون اینجا آمد گفت شهادتین و صلوات بر پیامبر و آل پیامبر، ‌السلام علینا را اصلا مطرح نکرد، ‌گفت اظهر این است که بگوییم سلام واجب نیست و اگر سلام واجب نباشد بعد از این‌که شهادتین را گفتی و صلوات فرستادی اگر حدث صادر شد نمازت صحیح است، ‌نگفت به شرط این‌که قبل از حدث السلام علینا هم گفته باشی.

[سؤال: ... جواب:] اتفاقا این می‌‌گوید و الصلاة علی النبی صلی الله علیه و آله. السلام علینا و علی عباد الله الصالحین داخل در الصلاة علی النبی می‌‌شود؟. ... این عبارت هم خلافش را می‌‌گوید، ‌ما می‌‌گوییم مضطرب است برای همین است.

از این مطلب بگذریم.

[سؤال: ... جواب:] اشهر این است که السلام علینا مخرج از نماز نیست. این را می‌‌رسیم.

مطلب دوم در این بحث این هست که اگر کسی سلام را فراموش بکند تا محل تدارک آن بگذرد، نمازش صحیح است یا نه؟‌

در مسأله سه قول است: قول این است که نمازش صحیح است مطلقا چه عدم امکان تدارک مستند باشد به فعل منافی، ‌احداث حدث، استدبار قبله، یا مستند باشد به فصل طویل که ماحی صورت صلات است. مطلقا نماز صحیح است. این نظر صاحب عروه است.

نظر دوم این است که مطلقا باطل است. حالا یا فتویً که نظر محقق نائینی، ‌محقق عراقی، آقای بروجردی، امام احتیاط واجب می‌‌کنند، و قبل از این بزرگان محقق در شرایع، فرمودند مطلقا نماز باطل است.

نظر سوم نظر اخیری است که آقای زنجانی قائل شدند تفصیل می‌‌دهند، می‌‌گویند اگر منشأ عدم امکان تدارک فصل طویل باشد نماز صحیح است، ‌اگر منشأ عدم امکان تدارک اتیان فعل منافی باشد نماز باطل است.

ما اول از همین تفصیل شروع می‌‌کنیم. بالاخره همشهری‌گری هم باید یک مرجحی باشد!! و از شوخی گذشته نکتۀ این تفصیل را بگوییم وجه آن دو قول روشن می‌‌شود. وجه این تفصیل این است، البته کلمات منقول از آقای زنجانی مختلف است، ‌هم قول اول در بعضی از کلمات منسوب به ایشان است هم قول دوم است ولی آن قول اخیر قطعی که ایشان قائل شده همین قول به تفصیل است، منشأ این تفصیل این است، ‌گفته می‌‌شود اگر مانع از تدارک فصل طویل باشد، ‌مستند می‌‌شود بطلان نماز اگر قائل به بطلان بشویم به نسیان سلام، چون ما فراموش کردیم سلام را تا دیگر صورت نماز محو شد، پس چی باعث می‌‌شود این نماز باطل بشود؟ نسیان سلام، ‌و فرض این است که سلام سنت است، ‌السلام سنة و نسیان سنت مبطل فریضه نیست طبق حدیث لاتعاد. اما اگر فصل طویل نشده، تشهد را خواند فکر کرد سلام گفته، تا فکر کرد سلام گفته برگشت پشت به قبله کرد، اینجا بطلان نماز مستند می‌‌شود به این استدبار قبله چون اگر استدبار قبله نمی‌کرد می‌‌توانست سلام را تدارک کند.

ان قلت: دو جهت منشأ بطلان این نماز می‌‌تواند بشود، یکی این‌که بگوییم این نماز مبتلا شد به استدبار قبله یا احداث حدث، از این جهت نماز باطل است، اما در صورتی این حدث یا استدبار قبله منشأ بطلان نماز می‌‌شود که شارع دست از جزئیت سلام برندارد، پس دو جهت ضمیمۀ هم می‌‌شود که این نماز باطل می‌‌شود، اول این‌که شارع دست از جزئیت سلام برندارد در این حال، ‌دوم این‌که می‌‌گوییم حدث در اثنای نماز حادث شد و حدث در اثنای نماز مبطل نماز است. حالا ما اصرار نداریم بگوییم دلیلی بر بطلان نماز با این حدث قبل از سلام نداریم، ‌او را حالا بحث نمی‌کنیم، ‌فرض این است که مطلقا در اثنای نماز حدث را ما مبطل می‌‌دانیم، ‌استدبار قبله را مبطل می‌‌دانیم، ‌پس منشأ‌این‌که بگوییم نماز باطل است این است که شارع دست از جزئیت سلام برندارد و دست از جزئیت سلام برنداشت بعد موضوع درست می‌‌شود برای وقوع الحدث فی اثناء الصلاة بگویید نماز باطل است. حدیث لاتعاد می‌‌آید می‌‌گوید شما مگر فراموش نکردی سلام را، می‌‌گوییم چرا، می‌‌گوید من می‌‌گویم السلام سنة و السنة لا تنقض الفریضة جزئیت سلام را از نماز شما برمی‌دارد، در مورد شما آخرین جزء نماز همان تشهد است نه این سلام منسی.

[سؤال: ... جواب:] امکان تدارک که دیگر نیست بعد از وقوع منافی.

این سلام طبق السنة لا تنقض الفریضة جزء این نماز نیست، ‌آخرین جزء این نماز می‌‌شود همان تشهد قبل از حدث. پس با شمول حدیث لاتعاد نسبت به این سلام منسی، موضوع حدث فی اثناء الصلاة منتفی می‌‌شود، یعنی دلیل لاتعاد نسبت به سلام که شامل شد ورود دارد بر دلیل ناقضیت حدث فی اثناء الصلاة . و لذا معلوم شد قول اول منشأش چیه.

در جواب لابد آقای زنجانی این‌جور می‌‌گویند، ‌می گویند عرفا در رتبۀ وقوع حدث که هنوز حدیث لاتعاد سلام را نگرفته بود چون وقتی حدث صادر شد که هنوز محل تدارک سلام باقی بود، منشأ این‌که دیگر سلام قابل تدارک نیست این است که حدث واقع شد، بعد از وقوع این حدث می‌‌خواهد در رتبۀ متاخره حدیث لاتعاد شامل سلام بشود، پس در رتبۀ بعد از وقوع حدث تازه موضوع پیدا می‌‌شود برای اخلال به سلام و اخلال به سلام می‌‌شود لاتعاد الصلاة الا من خمس، در رتبۀ متاخره از وقوع حدث، ‌پس در رتبۀ خود وقوع حدث هنوز لاتعاد سلام را از جزئیت نینداخته است، ‌در رتبۀ بعد از آن بعد از این‌که حدث واقع شد موضوع پیدا شد برای اخلال به سلام، ‌در رتبۀ خود وقوع حدث هنوز موضوع پیدا نشده برای اخلال به سلام، پس در رتبۀ وقوع حدث هنوز نماز محکوم به بقا است و این حدث می‌‌شود حدث در اثنای نماز.

[سؤال: ... جواب:] شما اگر فراموش کنی یک دقیقه و هنوز منافی مرتکب نشدی و فصل طویل هم نشده می‌‌گویند تدارک کن چون هنوز محل باقی است. اینجا چرا امکان تدارک نیست؟ چون حدث از تو صادر شد پس در رتبۀ وقوع حدث هنوز لاتعاد سلام را شامل نشد چون هنوز صدق نمی‌کند که سلام قابل تدارک نیست. بعد از وقوع حدث صدق می‌‌کند سلام قابل تدارک نیست.

آقای خوئی قبلا فکرهایش را کرده چون این اشکال از قبل مطرح است، نائینی گفته آقا ضیاء گفته، ‌گفته ما چکار به اختلاف رتبه داریم؟ در رتبۀ بعد از وقوع حدث، ‌دیگر امکان تدارک نیست، زمان را بگو آقا، احکام شرعی تابع زمان است نه تابع رتبه، در همان زمان وقوع حدث امکان تدارک سلام نیست و لو در رتبۀ متاخره از آن، منشأ عدم امکان تدارک سلام حدث است، ‌معلول اوست، معلول در رتبۀ متاخره از علت است ولی معلول زمانا مقارن با علت است، ‌پس در آنی که وقوع حدث می‌‌شود در همان زمان، امکان تدارک سلام نیست و حدیث لاتعاد موضوع دارد پس در همان زمان وقوع حدث شارع حکم می‌‌کند به این‌که سلام جزء نیست و عملا ورود پیدا می‌‌کند بر آن دلیلی که می‌‌گوید حدث در اثنای نماز مبطل نماز است.

ظاهرا آقای زنجانی حرف‌شان این است که این اختلاف رتبه نظر عرف را تغییر می‌‌دهد، ‌عرف ملتفت به تقارن زمانی نیست، عرف همان اختلاف رتبه را رویش حساب باز می‌‌کند. از نظر عرف همین که رتبۀ عدم امکان تدارک سلام به‌خاطر این‌که معلول وقوع حدث است، متأخر است از وقوع حدث، عرف کانّه می‌‌بیند که بعد از وقوع حدث است، بعدیت رتبیه را عرف مثل بعدیت زمانیه می‌‌بیند، و لذا می‌‌گوید در آن آن وقوع حدث که امکان تدارک سلام بود بعد از او دیگر امکان تدارک نبود، ‌پس زمان وقوع حدث حکم نشده بود به این‌که سلام جزء نیست و این حدث در اثنای نماز بود.

تامل بفرمایید ببینیم آیا این بیان ‌که اختلاف رتبه منشأ نظر عرف می‌‌شود که تأخر زمانی ببیند برای آن معلول، این درست است که ظاهرا آقای زنجانی می‌‌گویند؟ یا نظر بزرگانی مثل آقای خوئی و صاحب عروه که ما تابع اختلاف رتبه نیستیم و تقارن زمانی برای ما مهم است. تامل بفرمایید تا فردا.

و الحمد لله رب العالمین.